Back Home

اشعار محمل

ورود کاروان امام حسین علیه السلام به شام


شامیان دف نزنید، پیش ما صف نزنید
دور رأس شهدا این قَدَر کف نزنید

روز ما را دگر از زخم زبان، شب نکنید
خنده بر اشک من و گریه ی زینب نکنید

آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

عوض ذکر سلام، ندهیدم دشنام
کس به مهمان نزند سنگ کین از لب بام

نسب و نام و مقامم همگی می دانید
به چه تقصیر و گنه خارجیم می خوانید

آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

من نبی را ثمرم، من علی را پسرم
خار و خاشاک ز بام، کس نریزد به سرم

این قدر دخت علی را به کنارم نزنید
تازیانه به تن خواهر زارم نزنید

آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

کربلا داغ پدر، عطش و اشک بصر
شام غم زخم زبان، آتشم زد به جگر

عمه ام با بدن خسته دعایم می کرد
سر بابا سر نی، گریه برایم می کرد

آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

منم و سلسله ام، میر این قافله ام
پیش رو رأس حسین، همه سو هلهله ام

زخم تن، زخم زبان، قسمت و تقدیر من است
مونس و همدم من، حلقه ی زنجیر من است

آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

هرکجا دیدم آب، جگرم گشت کباب
کردم از سوز درون، گریه بر طفل رباب

شعله های عطشش را به دل احساس کنم
یاد بی آبی و بی دستی عباس کنم

آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

1387/11/3

صفحه قبل صفحه بعد