Back Home

اشعار محمل

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام


پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم، چه کوچه ‏ها که ندیدم‏

به سخت جانی خود آن قدر نبود گمانم
که بی تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم‏

برون نمود در آندم که خصم، پیرهنت را
به تن ز پنجه‏ ی غم، جامه هر زمان بدریدم‏

چو ماه چارده دیدم، سر ترا به سر نی
هلال ‏وار ز بار مصیبت تو، خمیدم‏

زدم به چوبه‏ ی محمل سر، آن زمانی که سر نی
به نوک نیزه‏ ی خولی، سر چو ماه تو دیدم‏

ز تازیانه و طعن سنان و طعنه‏ ی دشمن
دگر ز زندگی خویش گشت قطع امیدم

میان کوچه و بازار شام پای پیاده
سر از خجالت نامحرمان به جیب کشیدم‏

شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته
هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم‏

هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست
ز راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم‏

ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان
که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم

از این حکایت جانسوز، جودیا صف محشر
به نزد شاه شهیدان، شریک همچو شهیدم


جودی خراسانی
89/10/29
صفحه قبل صفحه بعد