Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت علی اصغر (ع)


شد چو خرگاه امامت چون صدف
خالی از درهای دریای شرف‏

شاه دین را گوهری بهر نثار
جز دری غلتان نماند اندر کنار

شیرخواره، شیرغاب پردلی
نعت او عبدالله و نامش علی‏

در طفولیت، مسیح عهد عشق
انی عبدالله گو، در مهد عشق‏

بهر تلقین شهادت، تشنه کام
از دم روح القدس، در بطن مام‏

داده یادش، مام عصمت جای شیر
در ازل خون خوردن از پستان تیر

با زبان حال، آن طفل صغیر
گفت با شه، کای امیر شیرگیر

جمله را دادی شراب از جام عشق
جز مرا کم تر نشد زان کام عشق‏

گرچه وقت جان فشانی دیر شد
«مهلتی بایست تا خون شیر شد»

تشنه ام، آبم ز جوی تیر ده
کم شکیبم، خون به جای شیر ده‏

برد آن مه را به سوی رزمگاه
کرد رو بر شامیان رو سیاه‏

گفت کای کافر دلان بدسگال
که به رویم بسته‏اید آب زلال‏

آب ناپیدا و کودک ناصبور
شیر از پستان مادر گشته دور

در کمان بنهاد تیری حرمله
اوفتاد اندر ملایک غلغله‏

جست چون تیر از کمان شوم او
پر زنان بنشست بر حلقوم او

غنچه‏ی لب بر تکلم باز کرد
در کنار باب، خواب ناز کرد

وه چه گویم من که آن طفل شهید
اندر آن آیینه‏ی روشن چه دید

آن گشودن لب به لبخند از چه بود
وان نثار شکر و قند از چه بود

رمز «کنت کنز» بودن سر به سر
زیر آن لبخند شیرین، مستتر

رمزهای نامه‏ی عهد الست
که شهید عشق با محبوب بست‏

پس ندا آمد بدو کای شهریار
این رضیع خویش را بر ما گذار

تا دهیمش شیر از پستان حور
خوش بخوابانیمش اندر مهد نور

نیر تبریزی‏ (حجه ی الاسلام)


1394/7/14
صفحه قبل صفحه بعد