Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


هستی امشب تا سحر اختر شماری می کند
خواب هم در دیده ها شب زنده داری می کند

باد اعجاز نسیم نو بهاری میکند
خاک را از اشک خود مشک تتاری میکند

چاه زمزم اشک شوق از دیده جاری میکند
کعبه چشمش در ره است و بیقراری میکند

چشم بگشوده که صاحب خانه آید در حرم
باغبان روح با ریحانه آید در حرم
--
ای ملائک گل برافشانید بام کعبه را
بیشتر گیرید امشب احترام کعبه را

با وضو باید به لب آرید نام کعبه را
بشنود از چار رکن امشب پیام کعبه را

هم پیام کعبه هم ذکر سلام کعبه را
مام کعبه آورد با خود امام کعبه را

ای حرم آماده شو تا میهمان داری کنی
میهمان خویش را در موج غم یاری کنی
--
ای حرم آغوش خود بگشا که جانانت رسید
میهمان نه میزبان میهمانانت رسید

پایداری کن که رکن چار ارکانت رسید
شب بجای ماه خورشید فروزانت رسید

مظهر حسن خدای حی منانت رسید
پیکر بی روح بودی تاکنون، جانت رسید

بازکن در بازکن در حیدر آمد سوی تو
شیر حق جان نبی با مادر آمد سوی تو
--
فاطمه (س) دعوت شده از سوی دادار حرم
چشم حق بین دوخت از هر سو به دیدار حرم

تافت خورشید وجودش در شب تار حرم
چون حجر بگذاشت روی خود به دیوار حرم

هم حرم شد یار او هم گشت یار او حرم
با قدوم حضرتش افزود مقدار حرم

او صدف بود و ولی الله اعظم گوهرش
کعبه میگردید چون پروانه بر گرد سرش
--
ناگهان انداخت گل از درد زادن روی او
ریخت چون گوهر عرق از طلعت نیکوی او

شد کمان از درد، سر و قامت دلجوی او
بی خبر از حال او هم قوم او هم شوی او

او بسوی کعبه چشم آفرینش سوی او
با خدا گرم سخن لعل لب حق گوی او

کی خدا امشب تو از درد درونم آگهی
بسته راه از چار سو بر من تو خود بگشا رهی
--
ای پناه بی پناهان ای خداوند جلیل
ای که ره گم کردگان راهم چراغی هم دلیل

ای تو خود معبود بیت و بانی
بسته ام بر لطف تو از رشته ی جانم دخیل

تو خداوند جلیل استی و من عبد ذلیل
بارغم بر روی دوشم گشته چون کوهی ثقیل

یاریم فرما که مهمان تو در این خانه ام
باز کن راهی بسویت بر من و دردانه ام
--
کعبه امشب رکن دین را در بغل بگرفته ای
مرشد روح الامین را دربغل بگرفته ای

اصل قرآن مبین را در بغل بگرفته ای
جان ختم المرسلین را در بغل بگرفته ای

هستی هست آفرین را در بغل بگرفته ای
شیر حق حبل المتین را در بغل بگرفته ای

قبله ی دل، کعبه اهل یقین است این پسر
منجی عالم، امیرالمومنین است این پسر
--
این همان دست خدا جان محمد (ص) حیدر است
این همان آئینه حسن خدای داور است

این همان شیر خدا شمشیر فتح خبیر است
این علی (ع) یعنی تمام هستی پیغمبر (ص) است

این ز وصف و مدح عقل و درک ما بالاتر است
باطن است و ظاهر است و این ها همه آخِر است

این مقام و زمزم و حجر و حجر سعی و صفاست
پیشوای مسلمین و جانشین مصطفی است
--
در کنار بیت جانش با دعا دمساز شد
ناگهان پیدا ز رب البیت این اعجاز است

دامن دیوار چون چاک گریبان باز شد
روح کعبه بر فراز کعبه در پرواز شد

بر فلک از خشت خشت کعبه این آواز شد
کین بنا ز آغاز بر فرزند تو آغاز شد

ای حجر عاشق صفا طالب، حرم پروانه ات
ادخلی یا فاطمه (س) بگذار پا در خانه ات
--
تا نهان در کعبه شد آن سّر اسرار قدم
کعبه بیش از پیش شد با مقدم او محترم

باز دیوار حرم از امر حق آمد به هم
دیگر اینجا کس نمیداند چه شد حتی حرم

فاطمه (س) بود و علی (ع) بود و خدای ذوالکرم
کار ناید از کلام و صفحه و دست و قلم

عقل مجنون و قلم عاجز زبان گنگ است و لال
کس نمیداند چه شد جز ذات پاک ذوالجلال
--
کس نمیداند چه شد جز ذات دادار علی (ع)
کعبه میگردد گرد شمع رخسار علی (ع)

از حرم برعرش می تابید انوار علی (ع)
آفرینش داشت در سر شوق دیدار علی (ع)

شد خدا در خانه ی خود میهمان دار علی (ع)
بود ذکر حق به لب های گهر بار علی (ع)

سنگ های کعبه می گفتند با صوت جلی
یا علی (ع) و یا علی (ع) و یا علی (ع) و یا علی (ع)
--
ای حرم را قبله ای ارواح را جان یا علی (ع)
ای گدای سائلت فردوس و رضوان یا علی (ع)

ای خدا را در شب میلاد مهمان یا علی (ع)
ای به روی دست احمد خوانده قرآن یا علی (ع)

کیستی تو پاکتر از جان پاکان یا علی (ع)
کیستم من (میثم) آلوده دامان یا علی (ع)

هر که هستم خاک درگاه محبان توام
تو امام و رهبر من، من ثنا خوان توم


1391/11/29
صفحه قبل صفحه بعد